پیشرفت اسلامیایرانی
پیشرفت اسلامیایرانی
در
این بخش از صفحهی ویژه سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی، كلیدواژهها و
مفاهیم اصلی مطرح شده در طول سفر به همراه «گزیده بیانات» مربوط به آن
ارائه شده و به تدریج در طول سفر تكمیل خواهد شد. مخاطبان میتوانند در این
بخش، در زمان كوتاهی، محورهای اصلی بیانات رهبر انقلاب را در طول سفر
ملاحظه كنند.
پيشرفت همهجانبه به معناى تمدنسازى نوين اسلامى استآن مفهومى كه ميتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زيادى در خود جمع كند و به ما نشان دهد، مفهوم پيشرفت است. توضيحى هم بعداً عرض كرديم كه پيشرفت، تداعىكنندهى حركت است، راه است. چطور ما ميگوئيم پيشرفت هدف است؟ عرض كرديم علت اين است كه پيشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پيشرفت، حركت است، راه است، صيرورت است؛ اما متوقفشدنى نيست و همين طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد يقف ندارد. گفتيم پيشرفت داراى ابعادى است؛ و پيشرفت در مفهوم اسلامى، با پيشرفت يك بُعدى يا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است .
يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوهى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است. بحث كنيم دربارهى اينكه در زمينهى سبك زندگى چه بايد گفت، چه ميتوان گفت. عرض كرديم؛ اين سرآغاز و سرفصل يك بحث است.
ما اگر پيشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبهى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.[1]
پیشرفت ابزاری و پیشرفت حقیقیآن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بينالمللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشتهايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينهى سياست، هم در زمينهى مسائل علمى، هم در زمينهى مسائل اجتماعى، هم در زمينهى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونهاش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، علىرغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است ...
اگر ما در اين بخشى كه متن زندگى است، پيشرفت نكنيم، همهى پيشرفتهائى كه در بخش اول كرديم، نميتواند ما را رستگار كند؛ نميتواند به ما امنيت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان كه مىبينيد در دنياى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، نااميدى هست، از درون به هم ريختن هست، عدم امنيت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بىهدفى و پوچى هست؛ با اينكه ثروت هست، بمب اتم هست، پيشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيبشناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟[2]
تمدن نوین اسلامی بدون فرهنگ زندگی محقق نمیشودبايد ما به دنبال اين باشيم كه فرهنگ زندگى را تبيين كنيم، تدوين كنيم و به شكل مطلوب اسلام تحقق ببخشيم. البته اسلام بُنمايههاى يك چنين فرهنگى را براى ما معين كرده است. بُنمايههاى اين فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اينها را اسلام در اختيار ما قرار داده است. اگر ما به اين مقولات به طور جدى نپردازيم، پيشرفت اسلامى تحقق پيدا نخواهد كرد و تمدن نوين اسلامى شكل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پيش برويم، هرچه اختراعات و اكتشافات زياد شود، اگر اين بخش را ما درست نكنيم، پيشرفت اسلامى به معناى حقيقى كلمه نكردهايم. بايد دنبال اين بخش، زياد كار كنيم؛ زياد تلاش كنيم.[3]
پیشرفت تقلیدی!بعضى از كشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادى يك چيزى را گرفتهاند، زندگى خودشان را بر اساس آن شكل دادهاند. بله، اينها ممكن است به يك پيشرفتهائى هم برسند، به يك پيشرفتهاى صورى و سطحى هم ميرسند، اما مقلدند؛ اينها تمدنساز نيستند، اينها بىريشه و آسيبپذيرند؛ اگر چنانچه يك طوفانى به وجود بيايد، اينها از بين خواهند رفت؛ چون ريشهدار نيستند. علاوه بر اينكه كار آنها تقليد است و تقليد پدرشان را در مىآورد، برخى از منافع تمدن مادى غرب گيرشان مىآيد و بسيارىاش گيرشان نمىآيد، اما همهى زيانهاى آنها گيرشان مىآيد.
من نميخواهم از كشورها اسم بياورم. بعضى از كشورها هستند كه رشد اقتصادى آنها به عنوان يك الگو، در گفتار و نوشتار برخى از روشنفكران ما مطرح ميشود. بله، ممكن است آنها به يك صنعتى هم دست پيدا كرده باشند، پيشرفتى هم در زمينهى مادى يا در زمينهى علم و صنعت كرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقليد و فرودستى تقليد، روى پيشانى آنها حك شده؛ علاوهى بر اين، همهى آسيبهاى تمدن كنونى مادى غرب را آنها دارند، ولى اكثر منافعش را ندارند. امروز اين تمدن مادى غرب دارد نشان ميدهد مشكلاتى را كه براى بشريت و براى پيروان خودش به وجود آورده.[4]
پیشرفت هم راه است هم هدفما عرض كرديم كه هدف، پيشرفت است. پيشرفت به معناى تحرك دائمى است. اگر دقت كنيم، پيشرفت، هم راه و مسير است، هم هدف است. ما ميگوئيم هدف، پيشرفت است؛ در حالى كه پيشرفت يعنى حركت به جلو. چطور حركت به جلو ميتواند هدف قرار بگيرد؟ توضيحش اين است كه پيشرفت انسان هرگز متوقف نميشود. يعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفريده است كه حركت او به جلو در ميدانهاى مختلف، هيچ وقت به حد يقف نميرسد. به هر مرحلهاى كه شما برسيد - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پيشرفت، معنا ندارد. بنابراين پيشرفت، هم راه است، هم هدف است. بايد دائم به حركت ادامه داد و پيش رفت.[5]
دنیا را مجبور كنیم برای دستیابی به تازههای علمی زبان فارسی یاد بگیرندملت ايران اين استعداد را دارد كه آنقدر پيشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان يك الگوئى در دنيا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبين باشيم؟ چرا با نظر تحقير به خودمان و ملت خودمان و آيندهى خودمان نگاه كنيم؟ دشمن ميخواهد اين را به ملت ما تلقين كند و در طول سالهاى متمادى تلقين كرده است. اينجور باوراندند كه حتماً عنصر غربى پيشرو است و بايد دنبال او حركت كرد؛ نه، يك روزى تاريخ ما به ما نشان ميدهد كه قضيه بعكس بوده است. ما در دنيا پيشرو بوديم؛ پيشرو در علم بوديم، پيشرو در صنعت بوديم، پيشرو در تمدنسازى بوديم، پيشرو در فرهنگ بوديم؛ ديگران از ما ياد ميگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پيشرفت بايد آنجور باشد كه ما آن آينده را در نظر بگيريم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه اين نكته را گفتم، بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازههاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آيندهى حتمى و قطعى در نظر بگيرند، براى آن تلاش كنند، براى آن كار كنند. نخبگان ما، نخبگان سياسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با اين نگاهِ به آينده حركت كنند، برنامهريزى كنند و به هيچ حدى قانع نباشند. اين مقولهى پيشرفت است.[6]
پیشرفت ملت ایران در شاخص اعتماد به نفس ملیخب، پيشرفت شاخصهائى دارد. يكى از شاخصهاى پيشرفت يك ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من اين است كه با لحاظ اين شاخص، ملت ما پيشرفت زيادى كرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سياست بينالمللى است. اينكه شما ملاحظه ميكنيد مسئولان كشور در مواجههى با قضاياى جهانى، با اعتمادبهنفسِ كامل حرف ميزنند، ناشى از اين است كه ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس ميكند. اسلام به ما اين اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى كه با اسلام و احكام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشيم، اين اعتمادبهنفس ملى بيشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور كلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سياسىِ جهانى، امروز ملت ايران حرف براى گفتن دارد. مسئولين كشور به اعتماد ايستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بينالمللى مىايستند و كار خودشان را و حرف خودشان را پيش ميبرند. اين يك شاخص است.[7]
پیشرفت بدون عدالت اجتماعی با منطق اسلام پیشرفت نیستيك شاخص ديگر براى پيشرفت، عدالت است. اگر كشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پيشرفت كند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، اين به نظر ما و با منطق اسلام پيشرفت نيست. امروز در بسيارى از كشورها علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، شيوههاى گوناگون زندگى پيشرفت كرده است، اما فاصلهى طبقاتى عميقتر و شكاف طبقاتى بيشتر شده است؛ اين پيشرفت نيست؛ اين پيشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادكنكى است. وقتى كه در يك كشورى، جمعيت معدودى بيشترين بهرهى مادى را از آن كشور ميبرند و در همان كشور، در خيابانها مردم از سرما و گرما ميميرند، عدالت اينقدر نامفهوم و غير عملى در آن كشور است. در خبرهاى جهانى ميخوانيم كه در فصل تابستان در شهرهاى ايالتهاى مختلف آمريكا، افرادى از گرما ميميرند! خب، چرا كسى از گرما بميرد؟ اين غير از اين است كه سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمريكا همان كشورى است كه ثروتمندترين آدمهاى دنيا و گردنكلفتترين شركتها و كارتلها و تراستهاى دنيا در آن كشور هستند؛ بيشترين سود تجارتهاى سلاح در آن كشور است؛ اما در كشورى كه آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان ميدهند و ميميرند! اين معنايش عدم وجود عدالت است. حالا در فيلمهاى سينمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شكلهائى از عدالت را نمايش بدهند؛ خب، اين با واقعيت فاصلهاش بسيار زياد است. در كشورهائى كه با شيوهى اقتصادىِ سرمايهدارى اداره ميشوند و نام ليبراليسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشتهاند، يك چنين بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعيت زندگى اين است.[8]
ضرورت پیشرفت در توزیع منابع عمومی در همه كشورما اگر بخواهيم پيشرفت كنيم، در درجهى اول، يكى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده اين است كه ما در اين زمينه پيشرفت كردهايم؛ البته نه به قدرى كه ميخواهيم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقايسه كنيم، پيشرفت كردهايم؛ اگر خودمان را با بسيارى از كشورهاى ديگر كه با نظامهاى گوناگون زندگى ميكنند، مقايسه كنيم، بله پيشرفت كردهايم؛ اما اگر خودمان را مقايسه كنيم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم و بايد تلاش كنيم. اين تلاش به عهدهى كيست؟ اين تلاش به عهدهى مسئولان و مردم - با هم - است.
بله، ما از لحاظ توزيع منابع عمومى به همهى مناطق كشور، پيشرفت كردهايم. يك روزى بود كه بيشترين منابع اين كشور در مناطق مخصوصى كه تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف ميشد؛ بسيارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى كشور هيچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، يكى از استانهاى بزرگ اين كشور - كه البته نميخواهم اسم بياورم؛ قبلاً يك وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما يك فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! يعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپيما و رفتوآمد هوائى، هيچ امكانى نداشتند؛ در حالى كه در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ اين بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه ميكنيم، مىبينيم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصيل علم، در سرتاسر كشور اين امتياز و اين امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددى از كشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبيرستان در مضيقه بودند. بنده در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم؛ اوضاع را آنجا ميديدم. از لحاظ دبيرستان، بسيارى از شهرهاى آن استان در مضيقه بودند. يك مركز نيمبندِ ضعيفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقيهى استانها نگاه كنيد، مىبينيد در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ يعنى امكان تحصيل. خب، اين عدالت است. اين معنايش اين است كه امكان تحصيل علم توزيع شده است بين مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادى كشور، منابع مالى، علم توزيع شده است؛ اين بسيار چيز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و كسانى كه داراى استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراين و هر نقطهى ديگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون كشور از او استقبال ميكنند، او را گرامى ميدارند و از امكان او استفاده ميكنند. در گذشته اينجور نبود. بنابراين نسبت به گذشته، مطمئناً اين شاخص پيشرفت - كه شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهميديم و شناختيم، نه، ما هنوز عقبيم؛ بايد تلاش كنيم و كار كنيم.[9]
رموز پیشرفت در عرصه جنگ ارادههادر اين عرصهى روياروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه كه ميتواند تعيينكننده باشد، عبارت است از تصميم و اراده و بصيرت و روشنبينى شما مردم عزيز. وحدت ملت ايران، اتحاد كلمهى مسئولان كشور، همكارى دستگاههاى مختلف، وظيفهشناسى و مسئوليتشناسى آحاد مردم ميتواند ما را به پيشرفتهاى بيشترى برساند؛ ميتواند آن چهرهاى را كه متناسب با اين كشور و اين ملت عزيز و بااستعداد است، براى ما به وجود بياورد ...
اين پيشرفتى كه عرض كرديم، اين آيندهى روشنى كه ترسيم كرديم، اين افق زيبا و شيوا و جذابى كه در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است كه ما هشيار باشيم، بيدار باشيم، متوجه باشيم، دچار غفلت نشويم، خيال نكنيم كه حالا همه چيز روبهراه است؛ با خيال راحت فقط مشغول كارهاى شخصى خودمان باشيم، از نگاه به آيندهى كشور غفلت كنيم.[10]
ما در آغازین گامها در راه پیشرفت هستیمما حقيقتاً نيازمند آن هستيم كه بساط آموزش را و پرورش را در كشورمان رونق دهيم. مسئلهى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى فقط اين نبود و نيست كه حالا يك كشورى در عِداد كشورهاى ديگر و در مسابقهى با آنها قرار گيرد، از لحاظ پيشرفت مادى و پيشرفت علمى و پيشرفت نظامى و پيشرفت سياسى؛ آنطورى كه معمولاً سران كشورها دنبال آن هستند. مسئلهى اسلام و تشكيل حكومت در اسلام، مسئلهى يك صيرورت است؛ يك تحول در اندرون انسانى است. در درون ما، هم عناصر فرشتگى وجود دارد، هم عناصر سبعيت؛ «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم. ثمّ رددناه اسفل سافلين».(1) يعنى استعداد علوّ و ترقى و تعالى و استعداد تنزل و سقوط، تقريباً شايد بشود گفت بىنهايت در ما افراد انسان وجود دارد. فلسفهى آفرينش انسان اين است كه آن استعدادهاى برجستهى مثبتِ مفيد و ممتاز از لحاظ ارزشهاى الهى، با اختيار خود انسان و با مجاهدت انسانى، غلبه پيدا كند بر آن خصلتهاى حيوانيت و سبعيت؛ كه اگر اين غلبه پيدا شد، آن وقت همان استعدادهاى حيوانى هم جهتگيرى درستى پيدا خواهد كرد. روح تعرض و تطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حريمهاى مقدس - حريمهاى انسانى، حريمهاى اجتماعى، حريمهاى اخلاقى - جلوگيرى خواهد كرد؛ در يك جهت درستى به كار خواهد افتاد.
در قرآن و در اسلام به «قتال» امر شده است. قتال يعنى كشتن، يعنى مواجههى با كشتار؛ اما اين قتال، استفادهى بهينه از آن روحيهاى است كه در انسان وجود دارد؛ در خدمت هدايت بشريت و در خدمت ساختن يك دنياى آباد و آزاد و متعالى به كار ميرود. اين قتال در واقع به معناى نابود كردن حجابها و موانع دستيابى انسان به قلههاى رفيع كرامت بشرى و انسانى است. اگر چنانچه اين خصلتها و خلقيات و استعدادهاى برتر و باكرامت ترجيح داده شد، دنيا، دنياى خوبى خواهد شد؛ دنياى سعادت خواهد شد. در آن دنيا تجاوز نيست، تعدى نيست؛ در آن دنيا پستى و فرومايگى نيست؛ در آن دنيا تعطيل استعدادهاى انسانى نيست، به انحراف كشيدن اين استعدادها نيست؛ در آن دنيا فقر نيست، تبعيض نيست. ببينيد چه دنياى خوبى خواهد شد. در آن دنيا انسان خواهد توانست از همهى ظرفيت وجودىِ خود استفاده كند. ظرفيت وجودى ما اين نيست كه تا امروز دانش بشر و تجربهى بشر به آن رسيده؛ ظرفيتها خيلى بيشتر از اينهاست. ...
ما در آغازين گامهاى خودمان در اين راه هستيم؛ هرچه هم پيشرفت كرده باشيم. نه اينكه ما به اين پيشرفتهاى علمى اهميت ندهيم؛ خب، مىبينيد كه چقدر هم افتخار ميكنيم؛ پيشرفت علمى داريم، پيشرفت فناورى داريم، پيشرفت سياسى داريم، پيشرفتهاى سازندگى داريم، توانائى ملى داريم، عزت عمومى داريم؛ اينها همه خيلى باارزش است؛ ليكن اينها گامهاى اوّلىِ كار است.[11]
پیشرفت ملت ایران پیشرفت فوق العادهای استپيشرفت ما در اين زمينههائى كه مورد علاقهى ما و مجموعهى قشر فرهنگى و علمى كشور است، انصافاً پيشرفت فوقالعادهاى است. يعنى هيچ نبايد ترديد كنيم كه ما ميتوانيم. اين جلوى چشم همه است. ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتيم، امروز بيش از چهار ميليون دانشجو داريم. در آن زمان، پنج هزار عضو هيئت علمى داشتيم. همان اوائل، بنده خودم يادم هست كه اين رقمِ پنج هزار، هِى تكرار ميشد. بعضىها ميگذاشتند ميرفتند، كه قابل شمارش بود؛ ميگفتند آقا يكى كم شد، ده تا كم شد! امروز اعضاى هيئت علمى ما بسيار فراتر از اينهاست. خوشبختانه ما دهها هزار اعضاى هيئت علمى داريم. امروز دويست دانشگاه جامع در سرتاسر كشور هست، دو هزار دانشگاه و مركز آموزش عالى در سطح كشور وجود دارد؛ اينها چيزهاى كمى نيست. ما همهى اينها را در شرائط تنگدستى انجام داديم. همين تحريمى كه حالا گفته ميشود تشديد كردند يا رو به تشديد دائمى است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوهى بر اين، جنگ هم داشتيم؛ علاوهى بر اين، در دورانهاى مختلفى كاهش قيمتهاى نفت داشتيم؛ مشكلات فراوان داخلى بر ما تحميل كرده بودند؛ افزايش جمعيت را داشتيم - جمعيت ما اول انقلاب سى و پنج ميليون بود؛ جمعيت دو برابر شده - همهى اين مسائل بوده است؛ در عين حال ما بحمداللَّه اين پيشرفت را پيدا كرديم.[12]
پیشرفت در منطق اسلاماگر بخواهيم هدفهاى ملت ايران را در يك مفهوم خلاصه كنيم كه بتواند تا حدود زيادى خواستههاى عمومى كشور و ملت را بيان كند و آن را در بر بگيرد، آن مفهوم كليدى عبارت است از پيشرفت؛ منتها با تعريفى كه اسلام براى پيشرفت ميكند. پيشرفت در منطق اسلام، متفاوت است با پيشرفت در منطق تمدن مادى غرب. آنها يك بُعدى مىبينند، آنها با يك جهت - جهت مادى - به پيشرفت نگاه ميكنند. پيشرفت در نظر آنها، در درجهى اول و به عنوان مهمترين، عبارت است از پيشرفت در ثروت و پيشرفت در علم و پيشرفت نظامى و پيشرفت فناورى. پيشرفت در منطق غربى اينهاست؛ اما در منطق اسلامى، پيشرفت ابعاد بيشترى دارد: پيشرفت در علم، پيشرفت در اخلاق، پيشرفت در عدالت، پيشرفت در رفاه عمومى، پيشرفت در اقتصاد، پيشرفت در عزت و اعتبار بينالمللى، پيشرفت در استقلال سياسى - اينها همه در مفهوم پيشرفت، در اسلام گنجانده شده است - پيشرفت در عبوديت و تقرب به خداى متعال؛ يعنى جنبهى معنوى، جنبهى الهى؛ اين هم جزو پيشرفتى است كه در اسلام هست و در انقلاب ما هدف نهائى ماست: تقرب به خدا.[13]
برای مطالعه بیشتر به كلیدواژهی «الگوی پیشرفت اسلامیایرانی» بخش جستار مراجعه كنید.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۱ ساعت 1:37 توسط گروهی از مسلمانان
|