حالات مردم در عرصه محشر



حالات مردم در عرصه محشر

در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل است كه : (( بعضى از مردم با چهره هايى محشور مى شوند كه صورت ميمون و خوك در مقايسه با آن ، زيبا مى نمايد )) .
و در جايى فرموده است : (( در قيامت مردم به دو گروه محشور مى شوند: گروهى بر مركب سوارند، و گروهى پياده و با پاى خود و گروهى بر وجه و صورتشان )) .
سر اين مطلب آن است كه كه هر يك از خلق و خوى رذيله و هر هيات زشت و ناپسندى كه در نفس تمكن يافته است ، صورت نوعى است از انواع حيوانات ، و بدنى بدان اختصاص يافته است ؛ چون بدن شير و مانند آن ، براى خلق و تكبر و تهور، و روباه براى حيله و نيرنگ ، و ميمون براى استهزاء و سخريه ، و خوك براى آز و شهوترانى .
گاهى شخصى واحد، متخلق به اخلاق رذيله كثيرى است كه مراتب متفاوتى دارند؛ پس به حسب آن ، در آخرت صورت هاى حيوانى متفاوت و متعدد مى شوند. خداوند متعال فرموده است : (( يوم تشهد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون )) .

منبع:رساله لقاء الله ، ص 166- هزار و يك كلمه ، ج 1، ص /287

اى نور نور



اى نور نور

در دعاى ابراهيم خليل الرحمن (عليه السلام ) وارد شده است : (( اى خدا! اى نور نور، كه با نور تو اهل آسمانها و زمين روشنى يافتند  ))

منبع:سيد ابن طاووس ، الاقبال ، صفحه 126، لقاء الله ، ص /
62

خدا را با خدا بشناسيد!



خدا را با خدا بشناسيد!

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسش شد: (( به چه ، خدايت را شناختى ؟ )) . فرمود: (( با خدا، اشيا را شناختم )) . همچنين امير المومنين (عليه السلام ) مى فرمايد: (( با خدا، خدا را بشناسيد ))

منبع:لقاء الله ، ص 69./

غرور كاذب



غرور كاذب

نفس خاطى خودم را مخاطب قرار داده ، گويم : اى هالك ! چه چيزى تو را به خدايت مغرور كرده است كه نزد او اعمال فاضح به انجام مى رسانى ؟! برخيز و به سوى كسى كه تو را آفريده و به صورتى كه خواسته قرار داده است سفر كن ! آيا نمى بينى كه ماسواى او، پيش در خانه اش به اعتكاف نشسته اند؟! چرا به سوى او پر نمى كشى و عمر را در قيل و قال سپرى مى كنى ؟! و در سوال و خواب ، فرومايگى مى كنى ؟! فرصت را غنيمت شمار و از غصه فارغ شو! تسويف را كنار گذار، كه وضيع و شريف را از ميان برد. نزد پروردگار بخشنده ات حضور ياب ، كه حضور موروث نور است ! و بلكه نور على نور است . (( والله نور السموات و الارض )) ، و (خداوند) نور جمال آنهاست . مگر قرآن را نخوانده اى كه خداوند فرمود: است : (( من جاهد فينا لنهدينهم سبلنا )) .
مگر سخن امام صادق (عليه السلام ) را نشنيده اى كه فرمود: (( علم تنها به تعلم حاصل نشود؛ بلكه نورى است كه بر قلب آن كس كه خداوند خواهد هدايتش كند، بتاباند ))

منبع:رساله لقاء الله ، ص/

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست




ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست

مرحوم كلينى از ابو عبدالله ، امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند: (( اسم خدا، غير اوست و هر چيزى كه بر آن ، اسم شى ء نهاده شود، مخلوق است جز خداوند )) - تا آن جاى كه مى فرمايد - (( هر كس كه گمان مى كند كه خدا را مى توان حجاب و صورت و يا مثالى شناخت ، مشرك است . زيرا حجاب و صورت و يا مثال خداوند، غير اويند. در حالى كه او واحد و موحد است ؛ پس آن كس كه گمان مى كند، او را مى توان با جز خودش شناخت ، چگونه مى تواند او را يگانه دانسته ، اهل توحيد باشد؛ بلكه كسى خدا را تواند شناخت كه ، خدا را با خودش ‍ بشناسد. پس كسى كه خدا را با خدا نشناسد. او از نشناخته ، بلكه غير او را شناخته است . چه ، ميان خالق و مخلوق چيزى حايل نيست

منبع:كافى ، جلد 1، صفحه 88. لقاء الله ، ص /70

شان دعاى عرفه



شان دعاى عرفه

در دعاى عرفه سيد الشهدا، ابو عبدالله ، امام حسين (عليه السلام ) آمده است : (( چگونه با آنچه كه در وجودش نيازمند توست ، به وجود تو استدلال شود؟ آيا تو را آن ظهورى نيست كه در جز تو هست ، تا اين كه ، آن مظهر تو شود؟ )) .
چنان كه پيداست ، در آن قسمت از كلام حضرت كه فرمايد: (( فى وجوده )) (در وجودش )، لطف و ظرافتى نهفته است كه شان و مقامى بس بالا دارد

منبع:لقاء الله ، ص 70

بهترين برادر



بهترين برادر

كلينى در باب مومن و علامات و صفات او در كتاب ايمان و كفر كافى نقل كند:
(( امام حسن (عليه السلام ) مردم را مورد خطاب قرار داده ، فرمود: (( اى مردم ! درباره برادرى با شما سخن مى گويم كه بهترين مرد در نظر من است و آن چيزى كه او را در نظر من بزرگ نموده ، اين است كه در نظر او دنيا حقير و كوچك است . از سلطه شكمش خارج است ، پس به چيزى كه ندارد اشتها ندارد و چون بيابد زياده روى نكند. از سلطه شهوتش خارج است ؛ پس عقل و راى را سبك نشمارد از تسلط جهالت خارج است ؛ پس ‍ آن كند كه بر نفع آن يقين دارد، اشتهاى مفرط ندارد و غضبناك و ملول نگردد. بيشتر اوقاتش در خاموشى است و چون سخن گويد، غالب شود. در جدال وارد نشود و در دعوايى شركت نكند و تا قاضى نبيند، حجت نياورد. از برادرانش غافل نباشد و چيزى را، جداى از آنان ، به خود اختصاص ندهد. ضعيف و مستضعف است ؛ ولى وقت جنگ ، مانند شير، جسور است . كسى را به كارى كه برايش بتوان عذر آورد، ملامت نكند، تا مرتكب آن ، عذر آورد. آنچه بگويد عمل نكند، چون دو امر برايش پيش ‍ آيد كه نداند كدام برتر است ، به آن كه نزديك به هوا و هوس نباشد نظر افكند. از بيمارى شكايت نكند، جز مزد آن كه اميد بهبودى از جانبش ‍ برود. فقط با كسى كه اميد نصيحت از او دارد مشورت كند. غضب نكند. شكايت ننمايد و اشتهايش زياد نباشد. انتقام نگيرد و از دشمن غافل نباشد.
پس بر شما باد، تخلق به چنين اخلاق كريمه اى ! و اگر توان تخلق به تمام آنان را نداريد، پس هر اندازه كه توانيد، كسب نماييد! چه اخذ قليل ، بهتر از ترك كثير است و لا حول و لا قوه الا بالله

منبع:لقاء الله ، ص 209 و/

210

اسم مكنون الهى




اسم مكنون الهى

كلينى در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت مى كند: (( خداوند تبارك و تعالى اسم هايى را خلق كرده است كه با حروف به صدا در نمى آيند، و اسمايى را به صورت لفظ آفريده است كه به زبان نمى آيند.
اسمايى به صورت شخص هستند كه متجسد نيستند و اسمايى را با تشبيه آفريده است كه موصوف نشوند اسمايى را با رنگ كه رنگ شده نيستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده پوشيده اند.
آنها را يك كلمه تامه كه داراى چهار جزء است فراتر داده است كه با هم هستند و از هم جلو و عقب نبوده ، هيچ كدام از هم جلو نيستند. سه نام از آنها را براى نياز مردم آشكار ساخت ، و يكى را در پرده نگاه داشت كه آن اسم مكنون و مخزون اوست.

منبع:لقاء الله ،ص 73./

تسبيح عالم



تسبيح عالم

شيخ بهايى در اوايل جلد دوم كشكول مى گويد: (( عالم با تمام اجزايش ، حى و ناطق است و چيزى نيست جز اين كه خدا را تسبيح مى كند؛ ولى شما تقديس و تسبيح آنها را درك نمى كنيد.
بايد گفت كه بعضى از سخنان ، چنان هستند كه شنيده و فهميده مى شوند؛ مانند تكلم دو نفر كه به زبانى مشترك سخن مى گويند. در اين صورت هر كدام سخن ديگرى را مى شنود و مى فهمد. در مواقعى ديگر، سخنان شنيده مى شوند، ولى فهميده نمى شوند. مانند دو نفر كه در زبان ، با يكديگر مختلفند و مانند اين كه ما صداى حيوانات را مى شنويم ، و آنها نيز صداى ما را مى شنوند، ولى سخن يكديگر را نمى فهميم .
حالتى ديگر نيز است كه در آن ، سخنى نه شنيده مى شود و نه معنايى درك مى شود، و اين نسبت به كسانى است كه در حجاب هستند؛ و اما غير آنها، پس سخن هر چيزى را مى شنوند

منبع:لقاء الله ، ص 76/

بهترين عبادات



بهترين عبادات

در تحف العقول از امام حسين (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: (( گروهى خدا را براى شكر، عبادت كنند؛ اين عبادت آزادگان است و بهترين عبادت ها ))

منبع:لقاء الله ، ص /
220

زنده بودن تمام ماسوى الله



زنده بودن تمام ماسوى الله

شيخ عارف ، محى الدين عربى در اوايل فص هودى گفته است : (( تمام ماسوى الله زنده است ؛ چون داراى روح است . و چيزى به خودى خود زنده نيست ، بلكه با واسطه غير زنده است . و زنده بودن هر چيزى طورى است كه در صراط مستقيم قرار داده شده است ؛ زيرا صراط، صراط نمى باشد مگر به مشى بر آن . ))

منبع:لقاء الله ، ص /77

حمد خدا از آغاز تا پايان



حمد خدا از آغاز تا پايان

شيخ در آخر باب دوازدهم فتوحات مى گويد: (( در روايت است كه هر تر و خشكى كه صداى موذن به آن رسد، در قيامت به نفع او شهادت دهد. اخبار و روايات در اين مورد زياد است و ما علاوه بر ايمانى كه به صحت اخبار داريم ، از كشف و شهود نيز در اثبات اين موضوع بهره مند هستيم .
چه ما به عيان مى بينم كه سنگ ها سخن مى گويند و گوش هاى ما آن را مى شنوند و ما را با خطاب عارف به جلال خدا خطاب مى كند؛ كه البته هر انسانى توان دركش را ندارد. اما نطق كلام بعضى از موجودات مخفى است ، چون آمادگى و زمينه بروز و ظهور آن فراهم نيست .
پس آن صدا را هر كسى نتواند شنيد، در نتيجه نطقش باطنى و محجوب مى ماند، به صورتى كه گمان مى شود كه نطقى نيست ، وليكن شخص كامل از آنجا كه برايش رفع حجاب شده است ، قادر بر مشاهده روحانيت هر شيئى هست و نطق هر حى و زنده اى را چه باطنى باشد و چه ظاهرى ، تواند شنيد و الحمدلله اولا و آخرا. ))

منبع:لقاء الله ، ص /78

تفسير (( قل هو الله احد ))



تفسير (( قل هو الله احد ))

مرحوم صدوق در كتاب توحيد در تفسير (( قل هو الله احد )) از امام باقر (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: (( قل ، يعنى آنچه را كه با اين حرف به تو وحى كرديم و خبر دايم ، ظاهر ساز! تا كسى كه در او اطاعت و شنوايى است و گواه بر توست ، با آن هدايت شود.
هو، اسم كنايه اى است ؛ كه بر غايب اشاره دارد.
ها، تنبيه است بر معنايى ثابت ، و واو، اشاره با آن چيزى است كه ، غايب از حواس است . چنان كه هذا، اشاره بر آن چيز است كه نزد حواس حاضر است . كفار به بت هاى شان با هذا كه براى حاضر است اشاره مى كرده و مى گفته اند: اين ها (هذه ) خدايان محسوس و قابل درك با چشم ما هستند؛ تو نيز اى محمد! به خداى خود كه مردم را به او مى خوانى ، اشاره كن ! تا او را ببينيم و درك كنيم و خدايى را جز او به خدايى نگيريم .
پس در اين هنگام ، خداوند متعال سوره (( قل هو الله احد )) را نازل كرد. لذا ها، براى تثبيت ثابت ، و واو اشاره است به كسى كه از ديدگان و حواس ‍ غايب است ؛ چه خداوند بالاتر از اين است ؛ چون او مدرك انصار و مبدا حواس است . ))

منبع:لقاء الله ، ص 123 و 124.

رسالة لقاء الله



رسالة لقاء الله

اين رساله بسيار عزيز كه قرة العين و محبوب سلاك راه دوست و عشاق كوى يار است , در يكى از مسايل مهم و دقيق عرفانى يعنى[ ( لقاء الله] ) بحث مى كند .

حضرت استاد حفظه الله تعالى در اوايل رساله مقصد اصلى حركت و سير تكاملى انسان را لقاء الله معرفى مى كند و از غفلتى كه جمع كثيرى از مردم را در خود غرق كرده و آنان را از هدف باز داشته است مى نالد و بر آنها مشفقانه نهيب مى زند كه حرمان از حرم عشق و محبت تا كى و تا كجا رواست ؟ چرا به نواحى قدس و رياض انس سير و سفرى نداريم ؟ آيا گمان برده ايد كه بيهوده آفريده شده و مانند چهار پايان بايد يكسره به فكر خوردن و لذت بردن باشيم و از لقاء خداوند غافل بمانيم ؟حاشاكم وكلا از اين گونه گمانها .

استاد حسن زاده , بعد از تقديم مطالبى از قبيل آنچه ذكر شد , آياتى از كلام الله مجيد را در باره لقاء الله كه جمعا به 28 مورد بالغ است , نقل مى كند . آنگاه به تفسير و تبيين آنها مى پردازد . معظم له ابتدا نظر عده اى از مفسرين را كه لقاء الله را به لقاء ثواب و عقاب خداوند تفسير نموده اند مطرح و آن را مورد انتقاد قرار مى دهد و خاطر نشان مى سازد ما در تفسير لقاء الله نيازى به تقدير ثواب و عقاب و امثال ذلك نداريم بلكه لقاء الله ملاقات خود خدا جل على است , نه ملاقات ثواب و عقاب وى . البته و صد البته اين نكته بر انسان عاقل زبان فهم پوشيده نيست كه مراد به ملاقات خداوند رؤيت او با همين حاتسه بصر نمى باشد , چرا كه لا يدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير , بلكه مراد به آن همان گونه كه در لسان رويات به وفور ديده مى شود , رؤيت قلبى و كشف حضورى و شهودى حق است كه براى عبد به مقدار تقرب وى به حق تعالى حاصل مى گردد .

به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه نوشته

تمثل و ارتباط با ارواح



 از کتاب صد و ده اشاره استاد علامه حسن‌زاده آملی

اشاره بيست و هشتم، صفحه 83-84

«فأرسلنا إليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا» (سوره مريم، آيه 17) خداوند ما و شما را توفيق دهد. اگر مقداری مواظب نفس باشيم و اگر قوه خيال را که سرمايه شيرين و گرانقدری است يک مقدار آن را تربيت کنيم و تعليمش بدهيم و در تحت آدابی خاص آن را داشته باشيم، اوائل در خواب و بعد در بيداری اشباح و اشکال و ارواح را می‌بينيم چنانچه به مريم نشان داده شد.

تحف العقول در اوائل حديثی از علی بن شعبه از حضرت رسول - صلی الله عليه و آله - نقل می‌کند که حضرت فرمود: «مؤمن وقتی ايمانش قوی شد خوابهايش کم می‌شود و بايد اين طور باشد». وقتی به درجات عالی رسيد ديگر چه حاجت که خواب ببيند، در بيداری مشاهده می‌کند. روايت خيلی شيرين و عرشی است. مؤمن وقتی ايمانش قوی شد رؤيايش کم می‌شود و در بيداری می‌بيند. غرض خداوند که توفيق دهد و مواظبت و مراقبت مرحمت فرمايد و انسان کشيک نفس کشيد و قوه خيال را پروراند و تربيت کرد و به آن آمادگی داد می‌بينی که اشباح و اشکال را چگونه مشاهده می‌کند. مريم صديقه (س) که خدواند می‌فرمايد «فأرسلنا إليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا» مشاهده می‌نمود. جناب عالی هم اين طور می‌توانی ببينی. هر کسی به اقتضای ذات انسانی و نفس خودش، اگر مواظب خودش بوده باشد و خود را در مسير تکامل نگه دارد و برنامه قرآن را که «إن هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم» (سوره اسراء، آيه 9) در خود پياده کند. می‌بينيم که خواب‌های خوش، بيداری‌های خوش، گفت‌وشنودهای خوش، رفقای خوش دارد. روز که وارد می‌شود آرزوی شب می‌کند که دوباره با آن رفقا، با آن افرادی که وارد می‌شوند، با تمثلات صحبت و حرف داشته باشد.

يک وقتی کسی آمد برايم گفت: «می‌خواهی دستور احضار اجنه را به شما بدهم؟» گفتم: «نمی‌خواهم. من با اين همه مشغوليات و با افراد زيادی که سر کار دارم کم است که با اجنه هم سر کار پيدا کنم.» خوب حالا می‌بينی که انسان آرزو می‌کند شب را با ارواح ملکوت محشور بوده باشد./

صدو ده اشاره



پروستات


شرح اشاره سی و هشتم از نمط سوم فصل بیست و پنجم الاشارات و تنبیهات شیخ الرئیس ابن سینا

کسانی که همیشه نشسته اند و راه نمی روند،دچار پروستات میشوند.غده پروستات بزرگ می شود. راه رفتن خیلی خوب است.باید حرکت باشد،والا آن غده بزرگ می شود و سن که بالا آمد این ابتلا پیش می آید.

جناب علامه شعرانی هم مبتلا شده بودند. بنده رفتم بیمارستان خدمت ایشان و به اهل منزل آنجناب عرض کردم که اجازه دهید و شما به حال خود باشید و من پرستاری میکنم.در خدمتشان بودم و پرستاری کردم تا مرخص شد. شب و روز در خدمتشان بودم.ایشان فرمود:من شما را و این کارتان را دیدم به یادم انداخت ،وقتی جوان بودم مرحوم میرزای تنکابنی(که یکی از اساتید او بود)آن جناب پروستات گرفتند و من به سن شما بودم رفتم به عیادتشان و از ایشان پرستاری کردم و ایشان فرمود،که بر اثر راه نرفتن و حرکت نکردن این غده بزرگ می شود و مشکل درست می کند.
می فرمایند:لم ترتاض،لکی أصح.چرا ورزش میکنی؟

برای اینکه صحت داشته باشم.

منبع:صد و ده اشاره ص111

منبع:وبلاگ تجلی اعظم

حجت خدا


حجت خدا

اولين و آخرين فرد خليفه است.اول حضرت آدم خليفه بود و پيامبر.چون نمي شود جامعه انساني بدون نبي باشد و آخرين نفر هم خليفه است ، چون بدون ربط به حق نمي شود : و لو لا الحجة لساخت الارض باهلها

منبع : صد و ده اشاره – اشاره نود و سه/حجت خدا

حوض را جرم كش زدي ؟



حوض را جرم كش زدي ؟

جناب علامه طباطبايي از مرحوم قاضي نقل مي فرمود كه حوض را جرم كش زدي ؟ گاهي مشاهده مي كني آب صاف است ولي بو مي دهد . اين براي آن است كه گوشه و كنار حوض هنوز آشغال است و آب را بودار مي كند و اين آقا كه جرم كش انداخته آن كنار زاويه را نگرفت. آب صاف است ولي بو مي دهد، چون درست آن زاويه ها را جرم كش نگرفته . آن زاويه نمي گذارد آب بي بو باشد . انسان نماز مي خواند . روزه هم گرفته خلوتي هم دارد ولي مي بيني به وقتش بو مي دهد ، چون خودش را خوب تطهير نكرده . شيخ مي فرمايد علاوه بر رفض كه ترك كردن است نفض هم بكنيد . يعني فرش را بتكانيد . تنها رويش را جارو زدن كافي نيست . جارو كشيدن رفض است تكان دادن نفض.

سعدي حجاب نيست،تو آيينه پاك دار     زنگار خورده چون بنمايد جمال دوست

منبع : صد و ده اشاره - اشاره نود و شش/حوض را جرم كش زدي

معاد جسماني

معاد جسماني

در رد قول كساني كه قائل به معاد جسماني اينجايي هستند و مي گويند معاد با همين جسم مادي است بايد عرض كرد آخرت غير از دنياست و اگر همين ماده و جسم باشد دنياي مجدد مي شود و هركسي همان كاري را كه كرده تكرار مي كند . لذا در معاد جسماني نمي توان گفت انسان با همين بدن خاكي مادي حاضر مي شود چون جسم مادي همراه با شرايط خاص خود مي باشد بلكه با جسمي كه مناسب آن نشئه باشد .

منبع : صد و ده اشاره - اشاره  هشتاد و هفتم/معاد جسماني